۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

- دقیقا دو ماه تا مامان شدن فاصله دارم. یک روزهایی لحظه شماری میکنم که بیاد و تو بغلم بگیرمش و بوش کنم. یک روزهایی هم خوشحالم که هنوز دوماه دیگه می تونم راحت و بیخیال و بی مسؤلیت زندگی کنم.

- اگه همین الان آقا تصمیم به اومدن بگیرن تنها سرویسی که میتونم بهشون بدم شیره وجودم و به وفور بادی سرهمی که نمیدونم چرا انقدر در خریدش زیاده روی کردم. هنوز نه اتاق خوابی براش آماده شده و نه حتی یک جایی که سرش رو بذاره و بخوابه. حالا برای آماده کردن اتاقش این هفته یک قولهایی دادن تا ببینیم.

- لامصب این وبسایتهای راهنمای بارداری قدم به قدم حس و حال خانمهای باردار رو پیش بینی میکنن. از وقتی وارد سه ماهه سوم شدم خیلی انرژیم تحلیل رفته. یکماهه پیش که در موردش میخوندم با خودم میگفتم که نه بابا اینها در مورد من صدق نمیکنه. منکه الان خیلی سرحالم و چطور ممکنه یکدفعه بیحال و حوصله شدم. ولی دقیقا از شروع سه ماهه آخر همه چی عوض شد.